صفحه اصلی | راهنما | ثبت نام | متن قرآن | قرائت قرآن | جستجوی قرآن | تدبر در قرآن | مسابقه | خادمان قرآن | ارتباط


الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله ستايش خدايی را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمی كرد ما خود هدايت نمی يافتيم الأعراف آیه 43


شهادت جانسوز باب الحوائج ، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد.
 

زندگی سراسر درخشان ايشان درس سازندگي، عرفان، اخلاق، مبارزه، عبوديّت و ارزش‏هاي والاي ديگر است، چرا كه او خميره‏اي از «روح‏القدس» و شكوه ابدي، و آيينه و مظهر صفات جمال و جلال خداوندي بود. در اين مقاله قصد داريم از گوشه زندان او پرده برداريم، آنجا كه آزادمردي در بند را با يك جهان شكوه و وقار مي‏نگريم، كه امواج نيلِ صبر و مقاومتش چونان موساي كليم(عليه السلام) فرعون عبّاسي را به لجّه هلاكت و فلاكت افكنده است.

او همچون الماس در زندان تاريك بود، و هارون بر سرير سلطنت چون مُهره‏اي تيره و بي‏بها. زندگي قهرمانانه امام(عليه السلام) در زندان، حقيقت توحيد و ارتباط خالص با خداي بزرگ را نشان داد، و با صبر و مقاومتش بر ستمگران تاريخ آموخت كه با بند و زنجير، نمي‏توان چراغ آزادي و فضيلت را خاموش كرد. «كاظم» كلمه نبود، بلكه يك جهان مقاومت و ايستادگي در برابر جبّاران شكنجه‏گر بود، شكوهي وصف‏ناپذير به بلنداي خورشيد بود، فريادي صاعقه‏خيز بر خرمن هستي پليد طاغوتيان.

شمشير علي(عليه السلام) در دست داشت و فرياد فاطمه(عليهاالسلام) در حنجره، و خون حسين(عليه السلام) در رگ‌هايش جاري بود، او وجود عيني قرآن بود، حركت‏هاي پرصلابت، و واكنش قاطع او در برابر زورمندان زراندوز و تزويرگران سالوس صفت، چون طوفان كوبنده‏اي بود كه روزگار آنها را سياه مي‏كرد.

وصفش را از كوه دماوند پرسيدم، گفت: از من استوارتر است، از امواج كوه پيكر اقيانوس پرسيدم گفت: از من خروشان‏تر است، از خورشيد پرسيدم گفت: از من درخشان‏تر است، از ماه پرسيدم گفت: از من تابان‏تر است، از غرّش رعد و برق پرسيدم، گفتند: غرّش او بر ستمگران جبّار از غرّش ما بلندتر و نافذتر است، از خداي بزرگ پرسيدم، فرمود: بنده صالح ما است و همواره در سجده‏هاي طولاني با ما در راز و نياز است، از قرآن پرسيدم، گفت: آيه آيه من در زندگيش ديده مي‏شود، از پيامبر(صلي الله عليه و آله) پرسيدم، فرمود: «جبرئيل برايم اين پيام را از سوي خداوند آورد، كه خداوند فرمود: موسي عَبدي وَ حَبيبي وَ خِيَرَتي؛(1) حضرت موسي بن جعفر(عليهماالسلام) بنده و دوست من، و برگزيده من از ميان انسان‏ها است.»

براي يافتن اين مفاهيم در زندگي امام كاظم(عليه السلام) نظر شما را به چند نمونه از مقاومت و صبر انقلابي و پرصلابت آن حضرت در برابر هارون الرّشيد، پنجمين طاغوت ديكتاتور عبّاسي، جلب مي‏كنيم:

1ـ هارون الرّشيد در سال 179 ه.ق، در سفر حج وارد مدينه شد، و امام كاظم(عليه السلام) را به جرم اين كه تسليم حكومت جابرانه او نبود، بلكه رو در روي او قرار گرفته بود، دستگير كرده و همراه دژخيمان بي‏رحمش به سوي بصره فرستاد، و آن حضرت را در بصره به زندان افكندند، او در زندان آنچنان صبور و مقاوم بود كه گويي حادثه‏اي در زندگي‏اش رخ نداده، بلكه مكرّر به درگاه خدا سپاسگزاري مي‏كرد و در دعا چنين مي‏گفت: «أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّي كُنْتُ أَسْئَلُكَ أَنْ تَفَرَّغَنِي لِعِبادَتِكَ، أَللّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ(2)؛ خدايا تو بر حال من آگاهي كه از درگاهت تقاضا داشتم مرا در خلوتگاه قرار دهي تا با فراغت بيشتر تو را عبادت كنم، تقاضايم را برآوردي، تو را شكر و سپاس مي‏گويم.»

آري آن حضرت زنداني شدن را كه در مسير نهي از منكر بود، از نعمت‏هاي الهي مي‏دانست، و از اين كه در زندان توفيق بيشتر براي ارتباط با خدا يافته، شكر و سپاس الهي را به جاي مي‏آورد.

2ـ در آن هنگام كه امام كاظم(عليه السلام) را به زندان سخت «سندي بن شاهك» بردند، و در آنجا تحت شكنجه‏هاي شديد قرار گرفت، هارون يكي از درباريان خود به نام «ربيع» را طلبيد، و او را مأمور كرد كه به زندان نزد امام كاظم(عليه السلام) برود و از او دلجويي نمايد و پيشنهاد آزاد شدن از زندان را به او بدهد، و به تقاضاهايش توجه كند. ربيع در زندان، به محضر امام كاظم(عليه السلام) رسيد و به آن حضرت چنين گفت: «برادرت (هارون) مرا نزد تو فرستاده او سلام رساند و گفت به شما چنين عرض كنم؛ چيزهايي درباره تو به من خبر داده‏اند كه مرا پريشان ساخت. از اين رو، از مدينه تو را به اينجا (بغداد) نزد خودم آوردم، در مورد آن چيزها تحقيق كردم ديدم، تو از همه عيوب پاك هستي، و فهميدم كه نسبت دروغ به تو داده‏اند.

اينك با خود فكر كردم كه تو را به خانه‏ات (در مدينه) بازگردانم، يا نزد خود نگهدارم، به اين نتيجه رسيدم كه اگر در نزد من باشي، سينه‏ام از عداوت تو خالي‏تر خواهد شد، و دروغ بدخواهان را آشكارتر خواهد كرد، من ربيع را مأمور نمودم تا هرگونه غذايي را مايل هستي و هرگونه تقاضايي داري تأمين كند، با كمال روگشادي از او بخواه كه برآورده خواهد شد.»

امام كاظم(عليه السلام) با كمال بي‏اعتنايي به پيام هارون، در دو جمله كوتاه و پرمعني كه نشان‏دهنده مقاومت و صلابتش بود، در پاسخ ربيع فرمود: «لا حاضِرٌ مالي فَيَنْفَعُنِي وَ لَمْ ‏اُخْلَقُ سَؤُولاً؛ اموال خودم در نزد من حاضر نيست تا از آن بهره‏مند گردم، و خداوند مرا درخواست كننده از خلق نيافريده است.»

آنگاه امام بي‏درنگ برخاست و گفت: أَللّهُ أَكْبَرُ و مشغول نماز شد.

ربيع، پس از انجام مأموريت، نزد هارون بازگشت و ماجراي ملاقات خود را با امام كاظم(عليه السلام) به هارون گزارش داد. هارون به ربيع گفت: «روحيه موسي بن جعفر(عليهماالسلام) را چگونه ديدي؟ و نظرت درباره او چيست؟»

ربيع در پاسخ گفت: «يا سَيِّدي! لَوْ خُطِطَتً فِي الأَرْضِ خِطَّةٌ فَدَخَلَ فيها مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍعليه السلام ثُمَّ قالَ لا أَخْرُجُ مِنْها ما خَرَجَ مِنْها؛ اي سرور من! هرگاه بر روي زمين، خطي ترسيم شود، و موسي بن جعفر(عليهماالسلام) وارد آن خط گردد، سپس بگويد از آن خط خارج نمي‏شوم، هرگز خارج نخواهد شد.»

هارون كه امام كاظم(عليه السلام) را مي‏شناخت و از مقاومت و اراده قاطع آن حضرت با خبر بود، سخن ربيع را تصديق كرد و گفت: «همين گونه است كه گفتي و من بيشتر دوست دارم كه او در نزد من در همين جا (زندان بغداد) بماند.» [يعني مقاومت و استواري او آنچنان محكم است كه بازگشت او به مدينه براي حكومت ما خطر آفرين خواهد بود.]

آنگاه هارون به ربيع گفت: «اين موضوع محرمانه بماند، مبادا آن را براي كسي نقل كني.»

ربيع مي‏گويد: تا هارون زنده بود، از ترس او، اين ماجرا را به كسي نگفتم.(3)

3ـ در مورد ديگر، هارون به وسيله يحيي بن خالد براي امام كاظم(عليه السلام) كه در زندان بود، پيام داد كه هرگاه به طور كوتاه عذرخواهي كني كه از ذمّه سوگندم بيرون آيم، تو را آزاد خواهم كرد، زيرا قبلاً سوگند ياد نموده‏ام تا اقرار نكني كه با من بدرفتاري نموده‏اي، تو را آزاد نسازم.

امام كاظم(عليه السلام) با كمال بي‏اعتنايي به پيام هارون، به يحيي فرمود: «مرگ من نزديك است و بيش از يك هفته در دنيا باقي نخواهم بود.»(4)

4ـ هارون خواست از راه تطميع، امام كاظم(عليه السلام) را بفريبد، خود را به زندان فضل بن ربيع رسانيد و امام با وساطت «فضل بن ربيع» نزد هارون آمد، هارون به حضرت احترام شاياني نمود، آنگاه پرسيد: «چرا به ديدار ما نمي‏آيي؟»
امام در زندان آنچنان صبور و مقاوم بود كه گويي حادثه‏اي در زندگي‏اش رخ نداده، بلكه مكرّر به درگاه خدا سپاسگزاري مي‏كرد و در دعا چنين مي‏گفت: «أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّي كُنْتُ أَسْئَلُكَ أَنْ تَفَرَّغَنِي لِعِبادَتِكَ، أَللّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ؛ خدايا تو بر حال من آگاهي كه از درگاهت تقاضا داشتم مرا در خلوتگاه قرار دهي تا با فراغت بيشتر تو را عبادت كنم، تقاضايم را برآوردي، تو را شكر و سپاس مي‏گويم.»

امام كاظم(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «وسعت سلطنت و علاقه و دلبستگي تو به دنيا باعث شده كه با تو ملاقات نكنم.»

هارون مقداري درهم و دينار و خلعت، به آن حضرت اهدا كرد، امام كاظم(عليه السلام) آن را پذيرفت، و هنگام پذيرفتن چنين فرمود: «سوگند به خدا اگر هزينه مسأله ازدواج مجردهاي خاندان ابوطالب و در نتيجه قطع نسل آنها نبود، هرگز اين پول‏ها را نمي‏پذيرفتم.»

امام پس از اين سخن، روي خود را به عنوان اعتراض از هارون برگردانيد، و حمد و سپاس الهي را به جاي آورد.(5)

5ـ هارون در ملاقاتي به امام كاظم(عليه السلام) عرض كرد: «فدك را (كه حق شما است) بگير تا آن را در اختيار شما بگذارم.» امام امتناع ورزيد تا اين كه پس از اصرار بسيارِ هارون، امام فرمود: «آن را با حدودي كه دارد مي‏گيرم.»

هارون گفت: حدود آن چقدر است؟

امام كاظم(عليه السلام) فرمود: «اگر حدود آن را مشخّص كنم، آن را در اختيار من نمي‏گذاري.»

هارون گفت: به حق جدّت سوگند، آن را در اختيار شما مي‏گذارم.

امام فرمود: «حدّ اول آن، عَدَن است، حدّ دوم آن سمرقند است، حدّ سوم آن آفريقا است، و حدّ چهارم آن سيف البحر نزديك جزاير ارمنستان است.»

امام هنگامي كه اين حدود را نام مي‏برد، رنگ هارون لحظه به لحظه تغيير مي‏كرد، به طوري كه سياه شد و فرياد زد: «ديگر براي ما چيزي نماند بنابراين بر مسند من بنشين.» [يعني تو خواهان حكومت هستي، و با اين بيان مي‏گويي زمام امور رهبري بايد در دست من باشد.]

امام كاظم(عليه السلام) فرمود: «من كه گفتم اگر حدود فدك را مشخص كنم آن را در اختيارم نمي‏گذاري.» در اين هنگام هارون تصميم گرفت تا آن حضرت را به شهادت برساند.(6)

6ـ هنگامي كه امام كاظم(عليه السلام) در زندان بود، هارون به دليل مقاصد شومي كه داشت، كنيز زيبارويي را به عنوان خدمتگزاري به امام، به زندان فرستاد، آن كنيز را به زندان آوردند، و مراحم و الطاف هارون را به عرض امام رساندند [هارون مي‏خواست از اين طريق، امام را از خود خشنود سازد] امام آن كنيز را نپذيرفت و به عامري (شخصي كه واسطه رساندن كنيز شده بود)، فرمود: به هارون بگو «بَل أَنْتُمْ بِهَديَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ؛ بلكه اين شماييد كه به هدايايتان شاد هستيد.»(7)

عامري بازگشت و ماجرا را به هارون گفت، هارون خشمگين شد و به عامري گفت: «به موسي بن جعفر(عليهماالسلام) بگو نه ما با رضايت تو، تو را زنداني كرده‏ايم و نه با رضايت تو خدمتگزار به نزد تو فرستاده‏ايم.» سپس كنيز را در آنجا رها كن و بيا. آنگاه خادم خود را مأمور كرد تا محرمانه وضع امام و كنيز را به او گزارش دهد. خادم پس از مدتي به هارون گزارش داد كه آن كنيز آنچنان تحت تأثير چهره ملكوتي امام قرار گرفته كه به سجده افتاده و سر از سجده برنمي‏دارد، و مكرّر خدا را تسبيح و تقديس مي‏كند و مي‏گويد «قُدُّوسٌ سُبْحانَكَ سُبْحانَكَ.»

هارون گفت سوگند به خدا موسي بن جعفر(عليهماالسلام) او را جادو نموده، او را نزد من بياور، عامري كنيز را نزد هارون آورد، در حالي كه كنيز از خوف خدا به شدت مي‏لرزيد هارون گفت: اين چه حالي است كه پيدا كرده‏اي؟ كنيز گفت: «امام را ديدم شب و روز غرق در عبادت و تسبيح است به آن حضرت گفتم براي خدمتگزاري شما آمده‏ام، چه كاري داري تا انجام دهم؟ فرمود: نيازي به تو ندارم، اينها چه خيال مي‏كنند ناگاه به سويي متوجه شد، من نيز به آن سو متوجه شدم، باغي پرصفا با حوريان و غلمان ديدم، بي‏اختيار به سجده افتادم، تا اين غلام مرا به اينجا آورد.

هارون خشمگين شد و دستور داد آن زن را تحت نظر بگيرند تا وقايع زندان را به كسي خبر ندهد، او هم چنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنيا رفت.(8)


پي‌نوشت‌ها:

1- محدّث كليني، اصول كافي، ج1، ص528 ، حديث لَوْح.

2- شيخ مفيد، ارشاد مفيد (ترجمه شده) ج2، ص232.

3- محدّث قمي، انوار البهيّه، ص303 و 304.

4- همان.

5- شيخ صدوق، عيون اخبار الرّضا، ج1، ص76/ علاّمه مجلسي، بحار، ج48، ص217.

6- محقّق سروي، مناقب آل ابي‏طالب، ج4، ص321.

7- نمل، آيه 36، اين سخن در قرآن از زبان حضرت سليمان(عليه السلام) نقل شده كه به هديه آورندگان بلقيس (ملكه كافر سبأ) فرمود.

8- محقق سروي، مناقب آل ابي‏طالب، ج4، ص298.

----------------------------------------------------------------------------

ذكر روزهاي هفته
بارها گفت محمد که علی جان من است هم به جان علی و جان محمد صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد (وعجل فرجهم)
اهدا می کنیم به ارواح ملکوتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، ائمه اطهار علیهم السلام ، همه شهدا از صدر اسلام تا کنون ، امام شهدا و جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف

وب سایت ختم صلوات

گزارش قرائت بر اساس کد کاربری

آیا می دانید که؟!


*تالار گفتمان قرآنی*

*نظرات شما*

*دست های شما ، کارهای بزرگ*

*درخواست التماس دعا*

*مسابقه هفتگی*

بعثت پیامبر

بعثت از نگاه اهل بيت علیهم السلام

نگاهی به احادیث بعثت

شهادت امام موسی کاظم عليه السلام

زندگی امام موسی کاظم عليه السلام

ولادت امام علی عليه السلام

سيره امام جواد عليه السلام

ولادت امام جواد عليه السلام

زندگینامه امام هادی علیه السلام

نور هدايت امام هادی علیه السلام

دریای علم امام باقر علیه السلام

زندگانی امام باقر علیه السلام


نیت نامه وب سایت ختم قرآن مجید

۞ هوالعالم ۞

خداوندا از اينکه لياقت قرائت معجزه ات قرآن را يافته ام تو را شکر مي گويم و ثواب آن را نثار ارواح ملکوتي رسول اکرم صلي الله عليه و آله ، اولیا ، اوصیا ، صالحين ، والدين و بستگانم نموده و به برکت اين آيات روح بخش سلامتي منجي عالم بشريت را خواستار و به نیابت خود و دیگر اعضا و یاران قرآنی توفیق ختم قرآن را از درگاهت مسئلت دارم.


سخن هفته

فراگیری قرآن

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
قرآن را فراگیرید زیرا قرآن بهترین سخن است و در آن اندیشه کنید زیرا بهار قلب هاست و به وسیله نور آن شفا گیرید زیرا قرآن شفای دلهاست
منبع : نهج البلاغه .صبحی صالح . 110


برندگان مسابقات وب سایت ختم قرآن مجید
مسابقه شماره 42
علي محفوظي - مشهد


مسابقه شماره 41
خدیجه نقیان -


مسابقه شماره 40
زينت صفوي - تهران


مسابقه شماره 39
حبيب الله صالحي زارعي - کاشان


مسابقه شماره 38
مریم کلوندی - تهران


مسابقه شماره 37
علي بوجار - کاشان


مسابقه شماره 36
مریم پورشکیب - کرمان


مسابقه شماره 35
مجتبي شعبان زاده - اراک


مسابقه شماره 34
سعید حسین عسگری - اهواز


مسابقه شماره 33
مریم نوروزی - شهرضا


مسابقه شماره 32
یاسمن خانی - اصفهان


مسابقه شماره 31
الهام صادقی - تهران


مسابقه شماره 30
حميده هما غلام حسين نژاد - کرمان


مسابقه شماره 29
عفت رمضانی - تهران


مسابقه شماره 28
پروانه یوسفی - اصفهان


مسابقه شماره 27
اکرم سعیدی - قم


مسابقه شماره 26
اعظم سهراب نژاد - اراک


مسابقه شماره 25
محمد حسن غیوری - نهبندان


مسابقه شماره 24
مریم ذبیحی - تهران


مسابقه شماره 23
سیما اسماعیلی - تهران


مسابقه شماره 22
محمد خلیلی - خوزستان


مسابقه شماره 21
احسان خوشبخت - اراک


مسابقه شماره 20
محمدجواد افشاري نژاد - مشهد


مسابقه شماره 19
محمد رضا ميرزاييان - میبد


مسابقه شماره 18
حامد حامدی - اراک


مسابقه شماره 17
مرضیه مهدوی - تهران


مسابقه شماره 16
فایزه موسوی - قم


مسابقه شماره 15
رسول گل محمدی - تهران


مسابقه شماره 14
هاله ممدوح - تهران


مسابقه شماره 13
امیر کربلایی - لواسان


مسابقه شماره 12
نجمه ربانی - کرج


مسابقه شماره 11
زهرا زحمتکش - تهران


مسابقه شماره 10
رقيه حجتي - تهران


مسابقه شماره 9
سرنجل براتی - فارس


مسابقه شماره 8
مرجان ايلکاء - تهران


مسابقه شماره 7
سید تقی موسوی اصل - قم


مسابقه شماره 6
اکبر نوشادی - استان فارس


مسابقه شماره 5
اعظم سلمانی - مینو دشت


مسابقه شماره 4
زهره بشيري - تهران


مسابقه شماره 3
اکرم اسماعيليان - تهران


مسابقه شماره 2
مهديه اعظمي طامه - نطنز
علي صابرپور - بروجرد


مسابقه شماره 1
مهدی کمالوندی - اندونزی
فاطمه رسایی نژاد - شیراز
سمیرا عیسی زاده - خرم آباد
زیبا امیر یار احمدی - تهران
حسین شریفی - اهواز

www.ghorany.com